حرفاي من وتو...........
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : مهدي
اين اولين قرارمون بود يادته؟؟ من تعريف ميكنم اگه جايي اشتباه گفتم تو اصلاحش كن صبح زود باهم قرار گزاشتيم تو اول خط سوار شدي من دوتا ايستگاه بعد مترو خيلي شلوغ بود يادته؟/ قطارش تندرو بود ازت پرسيدم كدوم واگني يه ادرسايي دادي عجيب غريب خلاصه قطار شلوغ بود وقرار شد تو ايستگاه صادقيه ببينمت رسيديم ايستگاه صادقيه دل تو دلم نبود تو همين حال بودم كه ديدمت اومدم نزديك و سلام احوال پرسي كرديم رفتيم تا سوار مترو بشيم تو مترو به من نزديك تر شدي خيلي نزديك با تمام وجود حست ميكردم اما يكم حيا و شرم باعث ميشد كه نتونم تو بغلم جا بدمت رفتيم ايستگاه بعد حقاني پياده شديم حواس پرت شده بودم ايستگاه حقاني بايد پياده ميشديم يه ايستگاه برگشتيم عقب و رفتيم حقاني از اونجا سوار اتوبوس شديمو رفتيم سازمان مركزي تو اتوبوس چش ازت برنداشتم از ديدنت لذت ميبردم رسيديم به استگاه نيستان نهم سازمان مركزي همينجا بود رفتيم و كارمون انجام داديم ونامه رو تحويل داديم واومديم بيرون داشتيم تو پاسداران قدم ميزديم كه حس ميكردم بهم نزديكتر ميشي يگه اون شرمه تو وجودم نبود من نزديك ميشدم دوش به دوش هم را ميرفتيم دنبال يه سوپر ماركت بوذم تا يچيزي بگيرم بخوريم كه پيدا نكردم از يه دكه روزنامه فروشي 2تا هاي باي و 2تا شيركاكائو گرفتم رفتيم تو ايستگاه اتوبوس نشستيم و شيركاكائومونو خورديم شيركاكائو تموم نشده بود كه اتوبوس اومد پاكت شير كاكائو رو تو ايستگاه گذاشتيمو سوار اتوبوس شديم واقعاا كه شهروند نمونه عاشق به من و تو ميگن لطفش به اينه كه باقيشو خودت بگي باقي خاطررو خودت برا دوستاني كه اين مطلب رو ميخونن تعريف كن............
نظرات شما عزیزان:
|
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
|
|||
![]() |